آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند

دردم نهفته به ز طبیبان مدعی

باشد که از خزانه غیبم دوا کنند

معشوق چون نقاب ز رخ در نمی‌کشد

هر کس حکایتی به تصور چرا کنند

چون حسن عاقبت نه به رندی و زاهدیست

آن به که کار خود به عنایت رها کنند

بی معرفت مباش که در من یزید عشق

اهل نظر معامله با آشنا کنند

حالی درون پرده بسی فتنه می‌رود

تا آن زمان که پرده برافتد چه‌ها کنند

گر سنگ از این حدیث بنالد عجب مدار

صاحب دلان حکایت دل خوش ادا کنند

می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب

بهتر ز طاعتی که به روی و ریا کنند

پیراهنی که آید از او بوی یوسفم

ترسم برادران غیورش قبا کنند

بگذر به کوی میکده تا زمره حضور

اوقات خود ز بهر تو صرف دعا کنند

پنهان ز حاسدان به خودم خوان که منعمان

خیر نهان برای رضای خدا کنند

حافظ دوام وصل میسر نمی‌شود

شاهان کم التفات به حال گدا کنند

 

یلدات مبارک 

همیشه به یادتم حتی اگر مرا در گور گذارند

همیشه دوستت دارم و برام عزیزی

بهترین خاطرات زندگی من زمانی بود که با هم حرف میزدیم هیچوقت لطفتو فراموش نمیکنم

گل پسرت چقدر هزارماشالا مرد شده، خدا نگهداره براتون

راستی تصادف بدی داشتم خودم و تلفن همراهم حسابی داغون شدیم تلفن درست شد و به دستم رسید اما هنوز خودم با چند بار مکانیکی رفتن تشخیص نمیدن این دردهای درونیم و این سرگیجه هام مال چیه، زانوی راستم حسابی صدمه دیده و کوفته شده، گردنم هم آسیب دیده ولی خوب روی هم رفته شکر هنوز نفسی می آید


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها