دیشب دکتر زنگ زد گفت تا حالا چهارتا آزیترومایسین خوردی و فردا آخریشه، پنج تا بیشتر نباید بخوری، حالت الان چطوره

بهش گفتم من از زحمات همتون ممنونم و قدردانی میکنم

گفت این جواب من نبود، الان دقیقا حالت چطوره

با صدایی آرام گفتم بهتر از این نمیشه

گفت یعنی بهتر شدی

گفتم حال روحم که خیلی خوبه

گفت داری مثل همیشه از جواب طفره میری، میدونم هیچوقت دروغ نمیگی اما اون چیزی که باید بگی هم نمیگی

خندیدمو گفتم زهره جان به جهان سلام برسون با لبخند سلام برسون، این زیباترین سکانس دنیاست فرصتهاتو از دست نده

عصبانی شد گفت جهان بارها این سکانسو از من تجربه کرده نمیخوای بگی حالت چطوره

گفتم خوش بحالت و خوش بحالش، نمیدونی چه نعمت بزرگی داری، فیس تو فیس بهش گفتی تمام دنیاته، حتما باور کرده

گفت نه تو خوب نیستی، فردا صبح زنگ میزنم بحرفیم

گفتم اگر عمری بود


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها